صفــر درجــه

از صفر درجه شروع کن، به صفر درجه برس!

صفــر درجــه

از صفر درجه شروع کن، به صفر درجه برس!

۱۲

 برای دیدن گربه در اتاق تاریک، این گربه است که باید چشمانش را باز کند!

                                                                                                 (؟)

نظرات 6 + ارسال نظر
وبساز جمعه 19 شهریور 1389 ساعت 02:52 http://www.2websaz.co.cc

همیشه هستند کسانی که نمی خواهند پرواز تو را ببینند تو به پرواز فکر کن نه به آنها

ســــخن مانند دامن دخــتران است , هر چه کوتاه تر باشد به هدف نزدیک تر است (امیر جوان)


چه دعایی کنمت بهتر از آن ، که خدا پنجره ای رو به اطاقت باشد
عید سعید فطر مبارکت باشد
وبساز ابزار وب نویسان جوان
جدیدترین کذهای موزیک

دست بردار نیستی؟

ه.ل. جمعه 19 شهریور 1389 ساعت 03:13 http://luckylook.blogsky.com

چقدر فیزیک رو زیر سوال می بری . از صفر شروع کن به صفر برس. چطوری این سیستم دچار تحول میشه؟ (گربه)مطمئی که با باز کردن چشمش تو اون رو میبینیُ برق چشم گربه از کجاست. اگر گربه چشمش فوتون ساز باشه حق باشماست ولی فکر نمیکنم این طوری ها باشه شاید هم باشه.چون در یک زمان وبلاگ هامون رو به روز کردیم به وبلاگت سر زدم.

ســلام!
واقعا من فیزیک رو زیر سوال بردم؟! من عاشق فیزیکم، با این که رشته ام فیزیک نیست و شاید خیلی هم به فیزیک ربطی نداشته باشه! فیزیک برای من یعنی علم مادر!! و همین طور متافیزیکُ هم خیلی دوست دارم!!
اما قرار نیست که مثلا تمام اشعار ادبی و یا آثار هنری از فیزیک تبعیت کنند! یا مثلا این که بگیم چرا خیلی از فیلم های تخیلی قوانین فیزیک رو نقض می کنن!! این طوری که نمیشه ...
تازه اون پست آخر از خودم نبود ... از رادیو شنیدم که اون برنامه جنبه ی طنز داشت!! مطمئنا من خودم می دونم که ما باید چشممون ُ باز کنیم تا گربه رو ببینیم ...
و اما در مورد این که از صفر شروع کن به صفر برس ... اینُ خیلی نمی تونم توضیح بدم ... اما دلیلی نداره که یه سیستم از صفر شروع کنه، به صفر برسه و تغییری نکنه؟!
یا مثلا توی یه دایره از 0 تا 360 تغییر محسوب نمیشه؟! که 360 هم منطبق بر همون صفره ... درسته همون "صفر" نیست اما منطبقه ... کاری با ریاضیاتش ندارم!
بگذریم!
می خوام بگم با اینکه فیزیک فوق العاده است نباید همه چی رو با ترازوی فیزیک سنجید ...
اگه این طوری باشه باید هر کی همه چی رو با رشته ای که خونده، یا دوست داره بسنجه .... نمیشه که!!
ممنونم که اومدی!

ه.ل. جمعه 19 شهریور 1389 ساعت 22:26

در جواب پاسخ :
شما تنها یک جمله نوشتیدو نه شعر گفتم نکنه میخواید موضوع علمی رو به صمع ما برسونید. اوه اگر منظورت ریاضی باشه مشکلی نیست اما اگر درجه دمای سیستم باشه اونوقت یکی از قوانین ترمودینامیک رو زیر سوال می بره(آنتروپی). فیزیک فلسفه طبیعی است وقتی طبیعت هرچی رو شناختیم اون وقت می تونیم باهاش ارتباط بر قرار کنیم. چون فیزیک دوست داری یکی از نکات جالب فیزیکی رو به صمعت میرسونم. می دونستی ماجرای شمع و پروانه که در ادبیات زیاد به اون اشاره میشه در شرایط بی وزنی نمی توانه وجود داشته باشه دلیلش به همرفتی بر می گرده در شرایط بی وزنی به دلیل عدم وجود همرفتی شعله شمع سریع خاموش میشه اونوقت پروانه باید دور کی بگرده؟ پس نتیجه اخلاقی اینکه در هر شرایطی داستان های ادبیات صدق نمی کنن.

دوباره سلام!
مگه باید حتما شعر می نوشتم تا شما از اینکه فیزیک رو زیر سوال بردم، می گذشتید؟!!!!(هرچند که این کارو نکردم!) ... خب "یه" جمله بود دیگه! فکر کنم کاملا غیر جدی بودن اون مطلب مشخص بود! خیلی تعجب کردم که شما از فوتون حرف زدید و مطلبُ علمی کردید!
نتیجه ی اخلاقی؟؟!!!! ... میگید ادبیات در هر شرایطی صدق نمی کنه، خیلی از قوانین فیزیکی فقط روی همین کره ی خاکی صدق می کنن ... اینو که دیگه قبول دارید؟!
اون قانون ترمودینامیک رو قبول دارم ... اما می دونم حتی اون قانون هم میشه نقض شه اما نه روی زمین!!
خودتون میگید شرایط بی وزنی ... درضمن مگه ادبیات باید در هر شرایطی صدق کنه ... اما این که میگید داستان گل و پروانه ... باید شاعران یا نویسنده ها شرایط بی وزنی رو در نظر می گرفتند و با توجه به اون صحبت می کردن؟!
اصلا مگه ادبیات باید پیرو فیزیک باشه ... هدفش اصلا اینه؟... ادبیات دنبال این نیست که یه نوشته، یا اثر تولید کنه که از تمام قوانین موجود در جهان "مادی" تبعیت کنه ... ادبیات زاییده ی تخیله... تخیل انسان می تونه مرزا رو بشکنه ... می تونه حدودٌ نبینه ... می تونی فراتر از این دنیا رو ببینه ... تخیل رو که قبول دارید؟! ... خیلی از اکتشافات عجیب در اثر همین خیال پردازی ها بوده ...
خوبه ژول ورن وقتی سفر به ماهش رو می نوشت به حرف فیزیک دان های اون زمان گوش نداد ...
گفتم من عاشق فیزیکم و همین طور "متـــا فیزیک" ... که گاهی قدرتش می تونه از فیزیک بیش باشه ... و با فیزیک اصلا دعوا ندارم! قبول دارم که باید طبیعت هر چی رو شناخت تا بشه باهاش ارتباط برقرار کرد ... خیلی هم دوست دارم فیزیک مطالعه کنم ... و این هیچ تضادی با علاقه ی من با ادبیات و فلسفه و ... نداره!!
شاید وقتی یه مطلب غیر علمی بخونید، اونُ با فیزیک در تضاد ببینید ولی مطمئنا نباید بر اساس فیزیک اون رو بسنجید!!
بازم ممنون!

ه.ل یکشنبه 21 شهریور 1389 ساعت 02:57

ببخشید معرفی نکردم: سمع+بصر رو مخفف صمع می نویسم. اینهم بخاطر اینه که در وبلاگ مطالب به سمع میرسن اما با چشم نه با گوش واسه همین من بهش میگم صمع.
من دانشجوی دکتری فیزیک ام تا حالا نشنیدم قانون های فیزیکی نقض بشن اما هنوز قانون بنیادی باشن. قوانین فیزیکی می توانند از یک چارچوب به چارچوب دیگه تغییر کنن(یعنی تعبیرشون). وقتی بی وزنی داریم قانونی از فیزیک نقض نمیشه بلکه اتفاقا برای صحت قوانین فیزیکی در شرایطی باید بی وزنی داشته باشیم. قانونی که نقض بشه دیگه قانون نیست. فیزیکدانان صبح تا شب در تلاشند ببیند که آیا می توان برای نظریات نقضی پیدا کرد یا نه. نظریه ای که نقض نداشته باشه رو می توان قانون نامید.
کلا ادبیات یک هنر است علم نیست واسه همین من اصلا این دو رو با هم مقایسه نمی کنم.
ادبیات پیرو فیزیک میتونه نباشه همون جاهایی که مبالغه و ...رخ میدهه.
یک سوال هم داشتم چرا متا فیزیک را داخل گیومه قرار میدهید منضورتون تعریف نوعی جدید از اونه.
متا فیزیک وجود داره من هم قبولش دارم و فکر می کنم بشر هرچیزی رو که علتش رو نمیدونه میگه متا فیزیک و و قتی درون علم به اون رسید میگه فیزیک به همین راحتی . پس فیزیک وقتی ابزار برای بررسی پدیده های متا فیزیکی رو بدست می آره به سراغشون میره و از متا بودن خارجشون میکنه. اگه به فیزیکداناست دوست دارن یک معادله هم برای روح بنویسن اما چون روح ازمایش پذیر نیست امکان مطالعش رو هم ندارن. جالبه بدونید در فیزیک ذراتی وجود دارند که در معادلات باید باشند تا نظریه درست باشه اما مشاهدشون نمیشه کرد بهشون میگن روح. همون طوری که روح انسان وجود داره اما مشاهده نمیشه و کلی اطلاعات میشه از همین ذره ای که نمیشه دیدش بدست اورد پس شاید در اینده بتوان اثرات روح رو هم آورد تو فیزیک و از متایی خارجشون کرد.
ژول ورن هم ماجرا داره که ولش کن.
به خرگوشی گفتند چرا اینقدر هویج میخوری گفت هویجوری.
حالا شد حکایت ما من اتفاقی به وبلاگ شما سر زدم بعد یک جمله دیدم شما نگاه ادبیاتی بهش داشتید من فیزیکی و این همه بحث. فکر کنم این کار مورد علاقه فلاسفه و به قول یکی از دوستام فلسفه افیون فیزیکه.
به روز و پیروز
ببخشید ما مزاحم شدیم.

بازم ســلام!

بگذریم ...

شاید بهتر بود من جلوی نوشته یه آیکن می ذاشتم تا کسی اونٌ جدی نگیره ...

ه.ل. دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 03:07

دیدی یادت رفت غلط املاییم رو بگیری. حیف شد.

منظورتون "منضورتونه".
اگه اون دفعه گفتم به خاطر این بود که من خیلی به نگارش درست حساسم!! به نظرم مهمه!!
آخه وبلاگ هایی رو می خونم که ساده ترین کلمه ها رو هم اشتباه می نویسند!!

ه.ل. یکشنبه 28 شهریور 1389 ساعت 02:13

؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد